گفتگو با "da77" مورخ جمعه 29 آبان ماه 1388

خوشایندترین وتلخترین اتفاق زندگیت چی بوده

خوشایند ترینش آشنایی با پریسا بود

تلخ ترینش هم مرگه بابا بزرگم بود

اين مطلب آخرين بار توسط da77 در 11/20/2009, 22:07 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.

وقتی به یه مهمونی میری یه گوشه میشینی ونگاه میکنی یا مجلسو رو سرت میزاری

کلا مهمونی نمیرم هر وقت مامانم و بابام میرن من به یه بهونه ای از زیرش در میرم

چقدر ورزش میکنی ورزش مورد علاقه ات چیه

soba chai shirin mikhori?

az asbabaziyaye bachegit dari ya na?

age yeki kife poleto bezane chikar mikoni?

sadaghe midi?

ورزش خیلی کم انجام میدم

اصلا وقتشو ندار م :[sabaah]:

من آخرین سوالم رو میپرسم ورفع زحمت میکنم
دوست داشتی الان کجا بودی یا کنار چه کسی بودی

soba chai shirin mikhori?
آره میخورم

az asbabaziyaye bachegit dari ya na?
بچگیام زیاد اسباب بازی نداشتم اما الان یه عروسک دارم

age yeki kife poleto bezane chikar mikoni?

کاری نمی کنم حالا گیریم بزنه بشینم گریه کن اگه حمل بر خودستای نباشه پول برام هیچ ارزشی نداره خیلی مهم تر از پول هستن که برام مهمه
بعضی روزا شده هر چی تو جیبمه رو میریزم توی حرم شاه چراغ نذر می کنم پیاده برم تا خونه

sadaghe midi?

صدقه آره نه زیاد نه کم اما خیلی اعتقاد دارم صبح زود صدقه بدم اون روزی که نمی دم یه جورای بد میارم

دوست دارم الان توی قبره خودم بودم پیشه نکیرو منکر :[sabaah]:

ممنون که به سوالا با حوصله جواب دادی خیلی سوال داشتم ولی فکر کنم نباید وارد حریم خصوصی کسی شد

حامد خیلی بدی خدا نکنه بمیری دشمنت بمیره تو بمیری من بی دوست چکار کنم

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام
سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
کی می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
و می رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی
و اکنون می زند با ساغر "مک نیس" یا "نیما"
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشت بی خداوندی ست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند
بهل کاین آسمان پاک
چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست ؟
و یا سود و ثمرشان چیست ؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعله ی آتش
دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار
نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار
به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار
و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور
"کسی اینجاست ؟
هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟
کسی اینجا پیام آورد ؟
نگاهی ، یا که لبخندی ؟
فشار گرم دست دوست مانندی ؟"
و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ، حتی از نگاه
مرده ای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ

منم رفتم شبه همگی خوش :[saba7]:

حامد من احساس میکنم یه لهجه ی خیلی قشنگی داری

zemzeme نوشته است:

حامد خیلی بدی خدا نکنه بمیری دشمنت بمیره تو بمیری من بی دوست چکار کنم

مرگ حقه

مرسی این شعر مورد علاقه ی منه

zemzeme نوشته است:

حامد من احساس میکنم یه لهجه ی خیلی قشنگی داری

یه کم دارم اما خدای بابامو ببینی از خنده میمیری
گچی بشی
این کاراته
دست خدا دویی|(دایی)
گچت بگیرن
تکه کلاماشه :[sabaah]:

مرگ حقه درست ولی آرزوی مرگ کردن قشنگ نیست
همه چیز انتهایی داره

zemzeme نوشته است:

ممنون که به سوالا با حوصله جواب دادی خیلی سوال داشتم ولی فکر کنم نباید وارد حریم خصوصی کسی شد

این تاپیک تا 72 ساعته دیگه بازه سوالاتو فردا بپرس مهم نیست اگه ببینم خیلی خصوصی میشه راحت میگم جواب میدم اما سعی می کنم به همهشون جواب بدم

shabe hamegi khosh

zemzeme نوشته است:

مرگ حقه درست ولی آرزوی مرگ کردن قشنگ نیست
همه چیز انتهایی داره

من نمی گم این آرزو درسته یا قشنگه اما من این آرزو رو دارم این همه غلط توی دنیا هست ارزوی منم روش

شبه شمام خوش هر کی سوال داشت بپرسه من باز که اومدم اولین تاپیکی که نگاه می کنم این تاپیکه

شب بخیر عزیزم

صبح بخیر من اومدم :[sabaah]:

shab bekheyr man raftam lol