فردوسی بزرگ هنگام اشاره به سرچشمه هایش از کتابی ششهزار ساله یاد میکند. اين نامة ششهزار ساله در زمان فردوسي را ميتوان يكي از بخشهاي كتاب كهنسال اوستا دانست. اوستا دانشنامهاي بود دربارة همة زمينهها؛ و تاريخ و سرگذشت شاهان را نيز دربر داشت. براي آشنايي با اندازه و شمار اوستا همين بس كه به نوشته «پولينوس» مورخ رومي: يكي از مورخان يوناني به نام «هرميپوس» براي شرح و تفسير عقايد زرتشت، از كتاب او كه در بيست مجلد و هر يك حاوي سدهزار بيت بوده، استفاده كرد... «مسعودي» مورخ مشهور قرن سوم و چهارم [هجري] نيز به عظمت اوستا در آغاز كار اشاره كرده و گفته است كه كتاب اوستا بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود. (حماسهسرايي در ايران، ص 31)
در گزارشي پهلوي به نام «شهرستانهاي ايران» از اوستا به نام «دينكرد» ياد شده كه داراي هفت بخش، و هر بخش در زمان يكي از اين هفت پادشاه نوشته شده بود: جم، فريدون، منوچهر، كاووس، كيخسرو، لهراسپ، گشتاسپ. در زمان گشتاسپ، اوستا را كه داراي هزارودويست فرگرد (فصل) بود، بر لوحهاي زرين نگاشتند و در آتشكده سمرقند نهادند. «حمزه اسفهاني» در كتابهاي «سيرالكبير» و «تواريخ كبار الامم من قضي منهم و من عبر» نوشته بود كه فهرست پادشاهان ايران (از پيشداديان تا ساسانيان) را از كتاب اوستا نقل كرده است. (آثارالباقيه، فصل ششم) «استخري» مينويسد كه داستان كاووس و سودابه را در كتاب اوستا خوانده است.
موبد بزرگ «فرنبغ دادگي» در دفتر «بن دهش» كه هشتادسال پس از يورش تازيان نوشته شده و فشردهاي از اوستا به شمار ميرود، چنين گزارشهايي دارد:
ــ درباره گزندي كه هزاره به هزاره، به ايرانشهر آمد. (بخش هجدهم)
ــ درباره تخمه و پيوند كيان. (بخش بيستم)
ــ درباره سالشمار تازيان به دوازده هزار سال. (بخش بيست و دوم)
در بخش بيست و يكم كه سخن از دودة موبدان است، از «خداي نامه» به گونة سرچشمه و آبشخور اين تبارنامه ياد شده است. «مهرداد بهار» درباره اين دفتر ارزشمند (بن دهش) مينويسد: در فصلي ويژه و متكي بر خداينامة پايان دورة ساساني، تاريخ ايران از ابتدا تا زمان فرا رسيدن اسلام مطرح ميگردد كه با تفاوتهايي جالب توجه، كمابيش همان طرحي را دنبال ميكند كه در شاهنامه فردوسي وجود دارد. شايد اين فصل بندهش، مهمترين مدرك ما درباره محتواي خداينامة دورة ساساني باشد كه از تغييرات دوره اسلامي محفوظ مانده است. (بن دهش، ص 12)
نويسندة ناشناس «مجمل التواريخ»: چنين گويد كه در «تاريخ ملوك الفرس» بسيار نسختها تامل كردم كه ايشان «خدانامه» خوانند (كه پادشاهان را خدايگان خواندندي)؛ يعني شاهنامه. از سهو ناقلان، از زباني و لفظي كه به ديگري گردانيدهاند، خطاها افتاده است و پوشيده شده، و دو نسخت، مقابل [برابر] نيافتم. (ص 85) و ما از هر مقالت كه موبدان و صاحب روايت دعوي كنند كه از كتب قديم به جهد بيرون آوردهاند و درست كردهاند، نبشتيم مختصر(ص 89 ) و پارسيان از كتاب آبستا [اوستا] كه زردشت آوردست شريعت ايشان را، چنين گويند كه از گاه كيومرث پدر مردم، يعني آدم، تا آخر يزدجرد شهريار...(ص
در گزارشي پهلوي به نام «شهرستانهاي ايران» از اوستا به نام «دينكرد» ياد شده كه داراي هفت بخش، و هر بخش در زمان يكي از اين هفت پادشاه نوشته شده بود: جم، فريدون، منوچهر، كاووس، كيخسرو، لهراسپ، گشتاسپ. در زمان گشتاسپ، اوستا را كه داراي هزارودويست فرگرد (فصل) بود، بر لوحهاي زرين نگاشتند و در آتشكده سمرقند نهادند. «حمزه اسفهاني» در كتابهاي «سيرالكبير» و «تواريخ كبار الامم من قضي منهم و من عبر» نوشته بود كه فهرست پادشاهان ايران (از پيشداديان تا ساسانيان) را از كتاب اوستا نقل كرده است. (آثارالباقيه، فصل ششم) «استخري» مينويسد كه داستان كاووس و سودابه را در كتاب اوستا خوانده است.
موبد بزرگ «فرنبغ دادگي» در دفتر «بن دهش» كه هشتادسال پس از يورش تازيان نوشته شده و فشردهاي از اوستا به شمار ميرود، چنين گزارشهايي دارد:
ــ درباره گزندي كه هزاره به هزاره، به ايرانشهر آمد. (بخش هجدهم)
ــ درباره تخمه و پيوند كيان. (بخش بيستم)
ــ درباره سالشمار تازيان به دوازده هزار سال. (بخش بيست و دوم)
در بخش بيست و يكم كه سخن از دودة موبدان است، از «خداي نامه» به گونة سرچشمه و آبشخور اين تبارنامه ياد شده است. «مهرداد بهار» درباره اين دفتر ارزشمند (بن دهش) مينويسد: در فصلي ويژه و متكي بر خداينامة پايان دورة ساساني، تاريخ ايران از ابتدا تا زمان فرا رسيدن اسلام مطرح ميگردد كه با تفاوتهايي جالب توجه، كمابيش همان طرحي را دنبال ميكند كه در شاهنامه فردوسي وجود دارد. شايد اين فصل بندهش، مهمترين مدرك ما درباره محتواي خداينامة دورة ساساني باشد كه از تغييرات دوره اسلامي محفوظ مانده است. (بن دهش، ص 12)
نويسندة ناشناس «مجمل التواريخ»: چنين گويد كه در «تاريخ ملوك الفرس» بسيار نسختها تامل كردم كه ايشان «خدانامه» خوانند (كه پادشاهان را خدايگان خواندندي)؛ يعني شاهنامه. از سهو ناقلان، از زباني و لفظي كه به ديگري گردانيدهاند، خطاها افتاده است و پوشيده شده، و دو نسخت، مقابل [برابر] نيافتم. (ص 85) و ما از هر مقالت كه موبدان و صاحب روايت دعوي كنند كه از كتب قديم به جهد بيرون آوردهاند و درست كردهاند، نبشتيم مختصر(ص 89 ) و پارسيان از كتاب آبستا [اوستا] كه زردشت آوردست شريعت ايشان را، چنين گويند كه از گاه كيومرث پدر مردم، يعني آدم، تا آخر يزدجرد شهريار...(ص