در موسیقی، آنگاه که حال و هوای عرفانی در سر باشد، همراهی دف با سه تار، نی و تنبور، بسیار دلنشین است. در این همنوازی و همخوانی، دف رکن اصلی ارتباط است و از همین‌رو دف، مهمترین ساز عرفانی است و همچون تنبور در خانقاه‌ها جنبه تقدس دارد.

نوازندگان در این مجالس قبل و بعد از نواختن دف، آن را بوسیده و بر دیده می‌نهند، بر صدرش می‌نشانند، حرمتش می‌نهند و به جانش سوگند می‌خورند و اگر به دلیلی، پوست دف جراحتی برداشت و یا پاره شد، دف را در راه وصل «شهید» می‌دانند و این کلام برای آنان از ارزش منحصربه‌فردی برخوردار است.

«در تصوف، دف برای دف‌نواز، ترجمان احساسات و عواطف و احوال درونی و به عبارتی زبان دل او به‌شمار می‌اید. آنچه که در ذهن او می‌گذرد، از هرچه به وجد می‌اید یا اندوهگین می‌شود، هرچه را آرزو کرده و هر چه را به خیالش گذشته، همه را بی‌هیچ تصنع و تکلفی با نوای دف ادا می‌کند و این صورت را می‌توان صمیمی‌ترین بیان یک عاشق در فراق معشوق دانست »

از این‌رو آن‌کس که به نواختن دف می‌پردازد، باید عشق را ملاک انتخاب خویش قرار دهد، وگرنه بی‌گمان به بیراهه خواهد افتاد. کار بدیع و بارآور در عرصه موسیقی، زاده اندیشه‌ای پاک، دلی عاشق و اراده‌ای سترگ است. به قول استاد جلیل شهناز:

»جانمایة موسیقی ما،عشق و اخلاص است«