هر کی دوست داره می تونه اینجا خاطراته شیراین و تلخ و با مزه و دردناکشو تعریف کنه :afro:
zemzeme نوشته است:چقدر خاطره دردناک تو زندگی من زیاده
خاطرات شیرین من اونایی بود که با .....گذشت وتلخ ترین خاطره ی من روزی بود که با عصبانیت گفت بیخیال من بشو
اولین بار که دیدمش بدجور نگام کرد به خودم گفتم چه پسر هیزی ولی بعد یه مدتی به اون مسیر که میرسیدم آرزو میکردم اونجا باشه وبا اون چشمای نازش منو نگاه کنه کلی طول کشید تا قبول کردم دوست بشیم ولی اون راحت از من گذشت
راسته که شاعر میگه کسی که زود گسل نیست دیر پیوند است