بیا بنشین و با مردم مدارا کن
گره از کار این افتادگان و ا کن
بترس از شعله های زیر خاکستر
بیا اندیشه ی اندوه فردا کن
هزاران تاج سلطانی
دوصد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی
که این تخت بلند جاه
نه بر شاهان سامانی وفا کرد و
نه بر پرویز ساسانی
که این رسم فلک باشد
نه شاهنشاه بشناسد نه روحانی
مباد آن دم که چنگیزی به پا خیزد
کشاند آشیانت را به ویرانی
گره از کار این افتادگان و ا کن
بترس از شعله های زیر خاکستر
بیا اندیشه ی اندوه فردا کن
هزاران تاج سلطانی
دوصد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی
که این تخت بلند جاه
نه بر شاهان سامانی وفا کرد و
نه بر پرویز ساسانی
که این رسم فلک باشد
نه شاهنشاه بشناسد نه روحانی
مباد آن دم که چنگیزی به پا خیزد
کشاند آشیانت را به ویرانی