SABA
مهمان گرامی به انجمن صبا خوش آمدید.

شما در حال مشاهده انجمن به صورت مهمان هستید که در این حالت دسترسی های لازم برای استفاده کامل را ندارید. با عضویت رایگان شما قادر به مشارکت در بحث ها , دانلود فایل ها , ارسال مطلب و نظرخواهی و ... خواهید شد. مراحل ثبت نام آسان و سریع می باشد , همین ثبت نام حالا کنید!

اگر کلمه عبور خود را فراموش کرده اید آن را بازیابی کنید.
اگر در مراحل ثبت نام یا ورود به انجمن با مشکل مواجه شدید با ما تماس بگیرید.


SABA
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

SABAورود

froum

http://01.music-persian.info/ftopicp-137990.html
http://01.music-persian.info/ftopicp-137990.html
http://01.music-persian.info/ftopicp-137990.html
http://01.music-persian.info/ftopicp-137990.html

descriptionدنیا را بد ساخته اند... Emptyدنیا را بد ساخته اند...

more_horiz
دنیا را بد ساخته اند...
کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد.
کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و
آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است .
زندگی یعنی این

descriptionدنیا را بد ساخته اند... Emptyرد: دنیا را بد ساخته اند...

more_horiz
ممنون

حقیقت بود دنیا را بد ساخته اند... 380794

descriptionدنیا را بد ساخته اند... Emptyرد: دنیا را بد ساخته اند...

more_horiz
غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست
جز تو ای روح روان هیچ مدد کاری نیست
راز دل را نتوانم به کسی بگشایم
که در این دیر مغان راز نگهداری نیست!

descriptionدنیا را بد ساخته اند... Emptyرد: دنیا را بد ساخته اند...

more_horiz
دو چشم خسته اش از اشك تر بود
ز روي دفترم چون ديده بر داشت
غمي روي نگاهش رنگ مي باخت
حديثي تلخ در آن يك نظر داشت
مرا حيران از اين نازكدلي كرد
مگر اين نغمه ها در او اثر داشت ؟
چا دل را به خاكستر نشانيد؟
اگر از سوز پنهانش خبر داشت
نخستين بار خود آمد به سويم
كه شوقي در دل و شوري به سر داشت
سپردم دل به دست او چو ديدم
كه غير از دلبري چندين هنر داشت
دل زيباپرست من ز معشوق
تمناي نگاهي مختصر داشت
نگاهش آسماني بود و افسوس
كه در سينه دلي بيدادگر داشت!
پر پروانه اي را سوخت اين شمع
كه جانان را ز جان محبوب تر داشت
به پايش شاعري افتاد و جان داد
كه آفاق هنر را زير پر داشت
نمي داند دل پر درد شاعر
چه آتش ها به جان زين رهگذر داشت
ولي داند : « فريدون » تاج سر بود
اگر غير از محبت سيم وزر داشت!

مرا گويد مخوان شعر غم انگيز
كه حسرت عقده گردد در گلويم!
خدا را ، با كه گويم كاين ستمگر
غمم را هم نمي خواهد بگويم!
privacy_tip صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
power_settings_newقم بتسجيل الدخول للرد